خوش گذروونی+دستبند دوستی

اتل متل زباله
گاو قلي باحاله
هم شير داره هم آستين
شيرشو بردن فلسطين
بگير يک زن راستين
اسمشو بگذار حکيمه
که چادرش ضخيمه


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

توضیحی درباره ی مدل قلب دستبند دوستی!!!

 

 

این مدل رو که میبافید آخرش جای رنگها عوض میشه واسه همین یکم سخته یعنی وقتی یه دور کامل بافتید جای رنگ آبی و مشکی که عوض شد شما طرح را از اول شروع به بافت می کنید ولی با این تفاوت که با نخ مشکی دستورالعمل نخ آبی رو اجرا می کنید و با نخ آبی دستور  نخ مشکی رو اجرا می کنید و دفعه بعد که شروع به بافت می کنید درست مثل طرح باید ببافید که یه بار در میون جای نخ ها عوض میشه.


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

این یکی واسه اوناییه که مدل لوزی رو خیلی دوست دارن

نظر یادت نره!

این پست اصلاح شد



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

2تا دستبند خوشمل آسوون گذاشتم حال کنید. فقط بی وفا نظر بده 1 دقیقه بیشتر طول نمیکشه!!!



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

گر چه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم / دل به امید نظری که ندادی بستیم.

 

نظر یادت نره منتظر نظراتون هستم!


نوشته شده در تاريخ جمعه 6 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

لره تو خواب میگوزه بعد صبح که از خواب بیدار میشه به زنش میگه خواب دیدم ماشین خریدم زنش هم میگه آره یه بوق هم واسه من زدی



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

 

باز اين دل سرگشته من ياد آن قصه شيرين افتاد

بيستون بودو تمناي دو دوست

آزمون بود و تماشاي دو عشق

در زمانيكه چو كبك

خنده ميزد " شيرين"!

تيشه ميزد "فرهاد"!

نه توان گفت به جانبازي فرهاد : افسوس

نه توان كرد ز بي دردي شيرين فرياد

كار شيرين به جهان شور برانگيختن است!

عشق در جان كسي ريختن است!

كار فرهاد برآوردن ميل دوست

خواه با شاه در افتادن و گستاخ شدن

خواه با كوه در آويختن است

رمز شيريني اين قصه كجاست؟

كه نه تنها شيرين بي نهايت زيباست....

آنكه آموخت به ما درس محبت مي خواست

جان چراغان كني از عشق كسي

به اميدش ببري رنج بسي...

تب و تابي بودت هر نفسي...

به وصالش برسي يا نرسي...!


نوشته شده در تاريخ جمعه 6 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

نظر نمیدیییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟


نوشته شده در تاريخ شنبه 5 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

 

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم.................:…


.



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ شنبه 5 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

 

نظر ندی خیلی بدی!!!!!!!!!!!!!!


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 4 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو


اين پ.ارتي بمناسبت جشن تولد يكسالگی دختر يكی از برج سازان تهران برپا شده بود.تصاويری كه مشاهده می فرماييد : از اين مراسم لهو لعب گرفته شده است . اكثر دختر و پسرهای حاضر در اين پ.ارتی در زمان دستگیری در حالت زننده ای در كنار هم خوابيده بودند:

 



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 / 11 / 1389برچسب:, توسط نیلو

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 20 صفحه بعد